دخترک شیرین زبونم
داشتم سیب زمینی پوست میگرفتم آنوشا اومد یکی برداشت گاز میزد و مینداخت زمین گفتم آنوشا تازه جارو کردم سیب زمینی رو بده مامان یهو پرتش کرد رو زمین گفتم باهات قهرممم حالا آنوشا: ماااامااان من: آنوشا:مااااااامااااان من آنوشا: ماااماان دونممم(مامان جونممم) من: گرفتمش بغل و چلوندمششششش آی چسبید ...
نویسنده :
مامان نسرین
16:16